اکتشافات ترسناک و هیجانانگیز / یک معمای چند صد ساله / آیا شهر گریزان وایکینگها وجود داشته است؟
[ad_1]
فرارو- پس از آن که دولت محلی تصمیم گرفت برج رصدی بر فراز تپهای شنی در وُلین جزیرهای در دریای بالتیک بسازد یک باستان شناس لهستانی برای بررسی مکان و جستجوی آثار باستانی مدفون شده از گذشته هولناک آن ناحیه پیش از آغاز ساخت برج فراخوانده شد.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، هانگمن هیل یک پارک عمومی در زمانهای گذشته محل اعدام، دفن اجساد و به اعتقاد برخی مکانی برای قربانیهای انسانی بوده؛ پس چه کسی میدانست که چه اکتشافات وحشتناکی در انتظار است؟ با این وجود، آن چه “وویچ فیلیپویاک” باستان شناس هنگام آغاز حفاری کشف کرد بیش از آن که نفرت انگیز باشد هیجان به همراه داشت: زغال چوب که نشان دهنده بقایای یک دژ قرن دهمی است که میتواند به حل یکی از معماهای بزرگ عصر وایکینگها کمک کند.
آیا قلعه هولناکی که در متون باستانی ذکر شده یک تخیل ادبی بود یا یک واقعیت تاریخی؟
مدت هاست که مشخص شده جنگجویان نوردیک بیش از یک هزار سال پیش در سواحل بالتیک لهستان پایگاههایی ایجاد کردند و مردم بومی اسلاو را به بردگی گرفتند تا تجارت پررونق برده را انجام داده و هم چنین به تجارت نمک، کهربا و سایر کالاها بپردازند.
با این وجود، مکان بزرگترین سکونتگاه وایکینگها در این منطقه مشخص نیست یک شهر و دژ نظامی که متون اوایل قرن دوازدهمی آن را “یومسبورگ” مینامیدند و به یک گروه مزدور احتمالا افسانهای معروف به یومس وایکینگز مرتبط بود.
برخی از محققان مدرن بر این باورند که یومسبورگ هرگز یک مکان واقعی نبود بلکه افسانهای بوده که در طول اعصار گذشته ساخته و پرداخته شده است. یافتهها در هانگمن هیل در جزیره وُلین ممکن است این دیدگاه را تغییر دهد.
دکتر فیلیپویاک پژوهشگر در ولین که با بخش باستان شناسی و قوم شناسی آکادمی علوم لهستان همکاری میکند میگوید:” این بسیار هیجان انگیز است. این میتواند معمایی که پیشینه آن به بیش از ۵۰۰ سال قبل بازمی گردد را حل کند: یومسبورگ کجاست”؟
علاقه به وایکینگها که زمانی عمدتا محدود به رشتهای از مطالعات آکادمیک بود در سالیان اخیر افزایش یافته، زیرا سریالهای تلویزیونی مانند “بازی تاج و تخت”، فیلم ها، رمانهای گرافیکی و بازیهای ویدیویی مضامین، لباسها و نمادهای آنان را شامل میشوند و حتی تحریف کرده اند. عصر وایکینگها یا دست کم عصر نزدیک به آن به یکی از اجزای فرهنگ عامه تبدیل شده است.
این خبر خوبی برای صنعت گردشگری در وُلین بوده است. شهردار آن منطقه که شامل یک شهر و یک منطقه جزیرهای گستردهتر به همین نام است میگوید: “وایکینگها جذاب هستند و علاقه زیادی به خود جلب میکنند”.
او میگوید پول بیش تری برای انجام کارهای حفاری و توسعه ولین به عنوان مقصدی در سطح جهانی برای پژوهشگران حوزه عصر وایکینگها و علاقهمندان مبتدی به آن دوره مورد نیاز است. او از پنجره اش به بیرون نگاه کرده و میگوید گنجینهای از آثار باستانی کشف نشده اوایل قرون وسطی را در خود جای داده است. او میگوید: “هر نقطهای از اینجا که بروید تکهای از تاریخ را خواهید یافت”.
باستان شناسان نازی ولین را که تا سال ۱۹۴۵ میلادی بخشی از آلمان بود برای یافتن شواهدی دل بر حضور وایکینگها در آنجا مورد جستجو قرار داده بودند تا اثبات کنند که برتری نژاد نوردیک و تسلط آن در اوایل قرون وسطی بر مردم محلی اسلاو امری تاریخی بوده است.
از دید آنان اسلاوها بعدا خود را لهستانی معرفی کرده و مدعی زمین برای لهستان شدند. هدف باستان شناسی نازی این بود که از طریق این شواهد ایدئولوژی نژادپرستانه آلمان نازی را توجیه کنند.
زمانی که لهستان کنترل ولین را پس از جنگ جهانی دوم به دست گرفت باستان شناسان لهستانی به دنبال کشف آثاری بودند که تسلط کشورشان را در سرزمینهای پیشتر جزو قلمروی آلمان تقویت کند و به نفع حس هویت ملی لهستانی باشد.
“کارولینا کوکورا” مدیر موزه تاریخ ولین میگوید: “مدارس در ولین تهاجم واکینگها به سواحل بالتیک را آموزش دادند و برای دهههای پس از جنگ جهانی دوم دانش آموزان بیش تری میخواستند اسلاوهایی باشند که از جزیره شان دفاع کرده بودند”.
شیفتگی مردم نسبت به وایکینگها نیز منجر به افزایش اطلاعات تاریخی توسط کاوشگران مبتدی شده است. در میان آنان “مارک کریدا” مورخ مبتدی امریکایی – لهستانی و نویسنده کتابی بحث برانگیز در سال ۲۰۱۹ میلادی حضور دارد که باستان شناسی لهستانی را به عنوان مردابی از شوونیسم قومی محکوم میکند که از دید او عمدتا نسبت به نقش وایکینگها در شکل گیری اولیه لهستان نابینا بوده و این موضوع را نادیده گرفته است.
کریدا تابستان گذشته پس از آنکه در روزنامه انگلیسی “دیلی میل” اعلام کرد که گور احتمالی “هارالد بلاتند” پادشاه تاریخی وایکینگ دانمارکی را که زمانی در آن منطقه حکومت میکرد کشف کرده باعث ایجاد فضایی جنجال برانگیز شد.
دیدگاه مورد اجماع در میان مورخان آن بود که هارالد احتمالا در اواخر قرن دهم در آن منطقه فوت کرده، اما در دانمارک به خاک سپرده شده است. کریدا میگوید با استفاده تصویربرداری ماهوارهای گور احتمالی هارالد را در روستایی کوچک در داخل سرزمین ولین کشف کرده است.
فیلیپویاک، اما این نظر را به عنوان “شب علم” رد کرد. گرزیبووسکا شهردار آن ناحیه میگوید صلاحیت قضاوت در مورد دفن هارالد در منطقه خود را ندارد، اما اشاره که اگر این ادعا درست باشد خوشحال خواهد شد.
او میگوید: “این موضوع شکوه و عظمت خاصی به جزیره ما میبخشد”. گفتنی است دلیل انتخاب لقب آن پادشاه برای فناوری بی سیم بلوتوث نقش او در ایجاد اتحاد بین بخشهای بزرگی از منطقه اسکاندیناوی بود اتحادی که با توجه به اهمیت مرز دریایی بین کشورهای این منطقه هم بی ارتباط با کارکرد ارتباط بی سیم و فناوری بلوتوث نیست.
کوکورا مدیر موزه سکونتگاه گریزان قرن دهم را “نیویورک قرون وسطایی در دریای بالتیک” توصیف کرد یک تجارت خانه با جمعیتی مختلط از وایکینگها، مردمان ژرمن و اسلاوها که به طور مرموزی از روی نقشه ناپدید شده بود و تنها اثر باقی مانده از آن در متون کهن گذشته بود.
گفته میشود که آن منطقه هزاران ساکن، یک قلعه و یک اسکله طولانی برای جا دادن کشتیهای وایکینگهایی که به اسکاندیناوی و آمریکای شمالی میرفتند را در خود جای داده بود. آثاری از اسلاوهای برده شده که در امتداد سواحل بالتیک در هزاره اول تجارت میکردند هزاران مایل دورتر در مراکش پیدا شده اند.
کوکورا با غربال کردن تکههای سفالهای حفاری شده روی میز به هم ریختهای در موزه اش میگوید که وایکینگها زحمت درست کردن گلدانها را به خود نداده بودند و در این کار خیلی خوب نبودند. او میگوید: “آنان این گلدانها را از اسلاوها گرفته بودند”.
در دهه ۱۹۳۰ میلادی باستان شناسان آلمانی تپهای را در طرف مقابل شهر از هانگمن هیل حفاری کردند به این امید که آثاری از یومسبورگ را کشف کنند و اثبات نمایند که اهالی اسکاندیناوی ستون مهم ایدئولوژی برتری طلبی نژادی آریایی نازیها ابتدا در آنجا سکونت داشتند. آنان برخی از اشیاء و مصنوعات را پیدا کردند، اما موفق به کشف هیچ گونه مدرکی دال بر وجود دژ وایکینگها نشدند.
دکتر فیلیپویاک میگوید بحث در مورد یومسبورگ این که که آیا واقعا یومسبورگ وجود داشته بحثی بسیار طولانی بوده است. او میگوید: “امیدوارم بتوانم به پایان دادن به آن بحث و نتیجه گیری قطعیتر پیرامون آن کمک کنم”.