جامعه و فرهنگ

جولان جوان‌مرگی در این استان

[ad_1]

میانگین عدد سن امید به زندگی در ایران برای هر دو جنسیت (مردان و زنان) ۷۷.۳۳سال، برای زنان ۷۸.۵۴سال و برای مردان ۷۶.۲۲سال است که البته برخی مطالعات داخلی این عدد را کمی بالاتر یا پایین‌تر هم اعلام می‌کنند.

به گزارش اعتماد، اما در سال ۱۳۹۰، میانگین سن متوفیان استان سیستان و بلوچستان در آمار ارایه شده سازمان ثبت احوال، حدود ۴۸ سال بوده. تا سال ۹۵ میانگین سن متوفیان در این استان کاهشی بوده و حتی به حدود ۴۷ سال رسیده. طی سه سال بعد این عدد افزایش پیدا کرده و حتی در سال ۱۴۰۰ به ۵۰ سال رسیده. اما در سال ۱۴۰۱ دوباره افت کرده تا اینکه هم‌اکنون این عدد به ۵۰.۷ سال رسیده است. عددی که فاصله حدود ۳۰ ساله با شاخص «امید به زندگی» در ایران دارد.

در استان کرمان، وضعیت بغرنج‌تر بوده است. میانگین سن متوفیان این استان به گفته سازمان ثبت احوال، ۱۳ سال پیش ۶۳.۴ سال بوده و سال گذشته طی یک فرآیند ۱۲ ساله به ۶۲.۷ سال کاهش پیدا کرده است. در این سال‌ها میانگین سن متوفیان این استان هیچگاه از ۶۵ سال بالاتر نرفته است. در هر دو این استان‌ها، ردپای جبرجغرافیایی و محرومیت از خدمات بهداشتی و حتی شاخص‌های کیفیت زندگی دیده می‌شود. به‌طور مثال، سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ کشور با بحرانی به نام پاندمی کرونا روبه‌رو بوده است و طبیعی است که در نبود واکسن و اقدامات پیشگیرانه، میزان مرگ و میر در این دو سال بالا باشد که در نمودار هم این موضوع دیده می‌شود.

اما چرا و چگونه در سال‌های بعد از پاندمی نیز این روند بهبود نیافته است؟ در حالی که متوسط سن فوت‌شدگان در کل کشور طی این ۱۲ سال ۴ سال افزایش پیدا کرده، دو استان شمالی ایران یعنی گیلان و مازندران تنها استان‌هایی بوده‌اند که میانگین سن فوت‌شدگان در آن‌ها بالای ۷۰ سال بوده است. در واقع طی این ۱۲ سال، شرایط زندگی در این استان‌ها قطعا بهتر از سایر استان‌ها بوده و شاخص امید به زندگی نیز رشد داشته است.

شاخص امید به زندگی چیست؟

متوسط طول عمر یا میانگین عمر (Life Expectancy) شاخصی است که نشان می‌دهد افراد یک جامعه به‌طور میانگین چقدر عمر می‌کنند، یا به عبارت دیگر، انتظار می‌رود چقدر عمر کنند. گفته می‌شود که این شاخص به اشتباه «امید به زندگی» ترجمه شده. اما روی هم رفته هرچه سطح بهداشت و درمان در جامعه‌ای افزایش یابد، متوسط طول عمر افزایش خواهد یافت. از این رو، این شاخص یکی از معیار‌های پیش‌رفت یا عقب‌ماندگی کشورهاست.

در رتبه‌بندی که سازمان بهداشت جهانی از کشور‌ها در این شاخص داشته، ایران به نسبت کشور‌های آفریقایی وضعیت بهتری دارد و هم‌رده کشور‌های امریکای لاتین قرار می‌گیرد و در بین ۱۹۳ کشور رتبه ۱۰۶ را با ۷۳.۵ سال میانگین عمر داشته است. پایین‌تر از کشور‌هایی مانند جاماییکا، صربستان، آلبانی و رومانی و چین و بالاتر از کشور‌هایی مانند الجزایر، مصر، مراکش و حتی اندونزی.

سیستان و بلوچستان در صدر محرومیت

پیش از این، مرکز پژوهش‌های مجلس با استفاده از شاخص فقر چندبعدی جهانی و با استفاده از داده‌های پرسشنامه درآمد و هزینه خانوار در سال ۱۴۰۱ عنوان کرده بود که نزدیک به ۳۰ درصد از خانوار‌های سیستان و بلوچستان در محرومیت به سر می‌برند که در مقایسه با سایر استان‌ها، عدد بسیار بالایی است. چرا که مثلا اختلاف سطح محرومیت سیستان و بلوچستان با استانی مانند تهران ۲۸ درصد است! یا مثلا با رده دوم این رتبه‌بندی، ۲۲‌درصد اختلاف وجود دارد.

سیستان و بلوچستان پس از استان کرمان به عنوان دومین استان پهناور کشور در جنوب شرقی ایران واقع شده است. سیستان شامل زاهدان، زابل و هامون و هیرمند و نیمروز و زهک است که البته بخش بزرگ سیستان قدیم در افغانستان بوده که هم‌اکنون جزو خاک افغانستان است و سرزمین بلوچستان امروزی که ناحیه جنوبی استان را تشکیل می‌دهد، از ۱۵ شهرستان (زاهدان، میرجاوه، خاش، سراوان، ایرانشهر، نیکشهر، چابهار، سرباز، کنارک، دلگان، مهرستان، سیب وسوران، بمپور، قصر قند، فنوج) تشکیل می‌شود. ساکنان سیستان و بلوچستان از دو قوم سیستانی و بلوچ تشکیل شده که بلوچ‌ها به گویش بلوچی صحبت می‌کنند و پیرو اسلام و مذهب تسنن هستند. آب و هوای این استان گرم و خشک است، اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیم ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد. تاکنون زیرساخت‌های مناسب جهت ایجاد اشتغال این مردم فراهم نشده و آن‌ها چاره‌ای جز روی آوردن به مشاغل کاذب ندارند.

بنا به اطلاعات موجود از شاخص‌های فقر، مردم این استان از حداقل امکانات اولیه زندگی برخوردار نیستند و اگر نظام سنتی و اصالت این افراد نبود، شاید مردم بیش از این دچار مشکلات و آسیب می‌شدند. روی آوردن ساکنان این استان به قاچاق سوخت که می‌تواند به قیمت جان‌شان تمام شود، اثرات روحی و روانی بدی برای خانواده‌ها دارد. دلیل اصلی این قاچاق عدم استفاده از ظرفیت‌های داخلی استان سیستان و بلوچستان است. در حالی که این استان ظرفیت‌های بسیار خوبی دارد که می‌تواند به عنوان یکی از محور‌های تولید و عرضه محصولات و کالا‌های مختلف در کشور شناخته شود. نمونه یکی از این ظرفیت‌ها، شهر توریستی چابهار است که با داشتن تنها بندر اقیانوسی ایران و سواحل بکر و مناظر دیدنی آن، می‌تواند به قطب گردشگری کشور تبدیل شود.

پول، عنصر اصلی است؟

شاید بتوان ردپای درآمد را در کیفیت زندگی مردم این استان مشاهده کرد. بر اساس آمار هزینه و درآمد سالانه خانوار در مناطق شهری که توسط مرکز آمار ایران برای سال ۱۳۹۹ ارایه شده، اختلاف میانگین درآمد سالانه در مناطق شهری استان سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۹۹ با دیگر استان‌ها به‌شدت بالا بوده است.

به‌طور مثال، اختلاف درآمد سالانه مردم این استان با استان تهران به ۶۲ میلیون تومان رسیده بود و در حالی که مثلا تراز درآمد- هزینه (اختلاف بین درآمد و هزینه) مردم تهران بیش از ۱۴ میلیون تومان بوده، این عدد برای سیستان و بلوچستان نزدیک به ۲.۵ میلیون تومان شده است. سیستان و بلوچستان در این آمار، پایین‌ترین سطح درآمد سالانه را در مناطق شهری داشته است. بسیار پایین‌تر از استان‌های برخوردار و مرکزنشین که به بودجه‌های دولتی دسترسی بالاتری دارند.

[ad_2] fararu.com منبع خبر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا